کنارم باش واسه همیشه...
Iloveyou
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |

 
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ، 

در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ، 

همیشه دلتنگ توام ... 


qrm7x1yf6gfpp0si0x7.jpg

بقیه درادامه مطلب...



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |

 

بقیه درادامه مطلب..



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |

 
به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر دنیاست.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.

بقیه درادامه مطلب..



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 23 تير 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |

 پسر بچه‌اى يک برگ کاغذ به مادرش داد. 

مادر که در حال آشپزى بود، دستهايش را با حوله تميز کرد و نوشته را با صداى بلند خواند. 
او نوشته بود:

 

صورتحساب


کوتاه کردن چمن باغچه ٥٠٠٠ تومان 
مراقبت از برادر کوچکم ٢٠٠٠ تومان 
نمره رياضى خوبى که گرفتم ٣٠٠٠ تومان 
بيرون بردن زباله ١٠٠٠ تومان 
جمع بدهى شما به من: ١٢٠٠٠ تومان

 

مادر نگاهى به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب اين را نوشت:

 

بابت ٩ ماه باردارى که در وجودم رشد کردى هيچ 
بابت تمام شبهائى که به پايت نشستم و برايت دعا کردم هيچ 
بابت تمام زحماتى که در اين چند سال کشيدم تا تو بزرگ شوى هيچ 
بابت غذا، نظافت تو، اسباب بازی‌هايت هيچ 
و اگر شما اين‌ها را جمع بزنى خواهى ديد که: هزينه عشق واقعى من به تو هيچ است

وقتى پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالى که به چشمان مادرش نگاه می‌کرد. گفت: 
مامان ... دوستت دارم 
آنگاه قلم را برداشت و زير صورتحساب نوشت: 
قبلاً بطور کامل پرداخت شده

 

قابل توجه اونهائى که فکر می‌کنند مرور زمان آن‌ها را بزرگ کرده و حالا که هيکل درشت کردند خدا را هم بنده نيستند. 
بعضى وقت‌ها نيازه به اين موارد فکر کنيم...
کسانى که از خانواده دور هستند شايد بهتر درک کنند.

 

نتيجه‌گيرى منطقی: جايى که احساسات پا می‌ذاره منطق کور ميشه


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |

 آنکه شادی را پاک می کند ، روان آدمیان را به بند کشیده است . حکیم ارد بزرگ

 

 

عشق همانند مغناطیسی است که ما را به مبدا خود جذب می کند . باربارا دی آنجلیس

 

 

اگر همه آرزوها برآورده می شد ، هیچ آرزوئی برآورده نمی شد. یونسکو

 

 

از دیگران نخواهیم رخدادهای اندوهناک گذشته خویش را برایمان بازگویند . حکیم ارد بزرگ

بقیه درادامه مطلب..



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, توسط امیدرامشگر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.